محمدآبتین محمدآبتین ، تا این لحظه: 14 سال و 4 روز سن داره

تنها بهانه برای زندگی

مامان میای ازهم جدا بشیم /گم شدن آبتین /کفشهای لنگ والنگ من

چهارشنبه شب 7/12/92 مراسم عقد دختر همسایه مامان جون اینا بود ماهم دعوت بودیم اما نمی تونستیم بریم چون  دوستای بابایی قول داده بودن ساعت  9 صبح بیان برای کمک به اسباب کشی ما(خونمون بالاخره حاضر شد)اما متاسفانه ساعت 8 شب تشریف آوردن وما کلی هم  شرمند ه همسایه شدیم چون وسایل ما خونه ی داداشی بود و مراسم هم  درست جلوی خونه داداشی برگزار شد  بابا با داداشی و دوستاش سری اول وسایل رو بردن که خبر اومد عروس خانم داره از در سمت خیابون خونشون  میاد  ما هم که منتظر بودیم از در توی کوچه بیان هول شدیم و بدو بدو رفتیم کمک مامان جون تا&...
12 اسفند 1392

کودک متفکر من /

امروز صبح به خاطر اینکه دیشب از شدت خستگی زود خوابیده بودی   سر ساعت ٦ بیدار شدی (آخه دیروز از ٧:٣٠صبح تا ٥:٣٠ درگیر  برگزاری  جشنواره فیلم رشد با همکارانمون بودیم و ناچارا تورو  هم با خودم بردم  تا از تماشای فیلمها لذت ببری )درست موقعی که من دست و پامو جمع می کردم صبحانه آماده کنم و برم مدرسه دیدم داری وول می خوری سریع خوابیدم  توی رختخواب تو اما چشماتو باز کردی و بهم گفتی مامان مگه خودت رختخواب نداری !!!!!!!!!!!!!! گفتم آره دارم اما چون تو بر عکس خوابیدی جام نمیشه توی رختخواب خودم بخوابم (کاملا برعکس خوابیده بو...
7 اسفند 1392

عکسهای جدید

این عکسها مربوط به تولد سه سالگی هستند که چندی پیش به  یه بدبختی از آتلیه  گرفتیم آخه بهمون نمی دادن و می گفتن  Background هامون لو می ره البته الان  هم این نسخه ای که به من دادن بعضی هاش مشکل  داره اما توی چاپ عالی  شده بودن                                                           ...
3 اسفند 1392
1